نظرات ارسالی

فرستنده:یونس رزاقی
1392/09/28


 ***بهترین راه خودکشی*** بهترین راه خوکشی اینه که : ======== از رحمت واسعه خدا نا امید بشیم ؛ به یک در بسته خیره بشیم و از یه عالمه درهای باز غافل بمونیم ... نتونیم کسی یا چیزی رو ببخشیم ... دست نیاز بسوی خالق بی همتا دراز نکنیم ... ظلم کنیم ... قدر نشناس باشیم ... فرصتهامون رو بکشیم ... شکم هامون رو از مال حرام پر کنیم ... دروغ بگیم ، غیبت کنیم و تهمت بزنیم ... بین عشق و نفرت ؛ نفرت رو انتخاب کنیم؛ با خانواده و دوستان قطع رابطه کنیم؛ مشورت نکنیم و در مواقع نیاز از کسی کمک نخوایم ... تعقل و تفکر نکنیم ... دیده ی عبرت بین نداشته باشیم ... هدف والایی در زندگی نداشته باشیم ... مال دنیا بشیم ... به افکار منفی اجازه جولان در مغزمون بدیم ... از یک کاه، تو ذهنمون کوه بسازیم ... خودمون رو دست کم بگیریم ... به توانایی هامون ایمان نداشته باشیم ... هزار دلیل شاد بودن رو، قربانی یک یا چند دلیل غمگین بودن کنیم ؛ اعتماد به نفس و عزت نفس نداشته باشیم ... نخندیم ! .... اگر هرکدوم از موارد بالا رو مرتکب بشیم درواقع خودمون رو کشتیم .. . بله گاهی هنوز داغیم و خبر نداریم ... و بزرگی چه زیبا گفته که : بعضی آدمها در بیست سالگی میمیرن ولی تا هفتاد سالگی به خاک سپرده نمیشن ...

فرستنده:سید شعبانعلی میرغیاثی
1392/09/27


 بسم الله الرحمن الرحیم > قصه ای از امیرالمومنین علیه السلام قصه ای زیبا و تاثیرگذار. > سه برادر نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند میخواهیم این مرد را که پدرمان را کشته قصاص کنی. امام علی (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر اینها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مرد. امام علی علیه السلام فرمودند: بر تو حد را اجرا میکنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی بجا گذاشته پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه میشه، و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه میشود. امیرالمومنین (ع) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را میکند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد. امیرالمومنین (ع) فرمودند: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت میکنی؟ ابوذر عرض کرد: بله. امیرالمومنین فرمود: تو او را نمیشناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا میکنم! ابوذر عرض کرد: من ضمانتش میکنم یا امیرالمومنین. آن مرد رفت . و سپری شد روز اول و دوم و سوم ... و همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود... اندکی قبل از اذان مغرب آن مرد آمد. و در حالیکه خیلی خسته بود، بین دستان امیرالمومنین قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون زیر دستانت هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (ع) فرمودند: > > چه چیزی باعث شد برگردی درحالیکه میتوانستی فرار کنی؟ > > آن مرد گفت: ترسیدم که بگویند "وفای به عهد" از بین مردم رفت... > > امیرالمونین از اباذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟ > ابوذر گفت: ترسیدم که بگویند "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم رفت... > اولاد مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از او گذشتیم... امیرالمومنین علیه السلام فرمود: چرا؟ > گفتند: میترسیم که بگویند "بخشش و گذشت" از بین مردم رفت... > و اما من این پیام را برای شما فرستادم تا نگویند "دعوت به خیر" از میان مردم رفت... > التــــــماس دعـــــا

فرستنده:صابری جلیل
1392/09/23


 ***مرد مال باخته و کريم خان زند*** مردي به دربار خان زند مي رود و با ناله و فرياد مي خواهد تا کريمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش مي شوند. خان زند در حال کشيدن قليان ناله و فرياد مردي را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وي دستور مي دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند مي رسد. خان از وي مي پرسد که چه شده است اين چنين ناله وفرياد مي کني؟ مرد با درشتي مي گويد دزد ، همه اموالم را برده و الان هيچ چيزي در بساط ندارم. خان مي پرسد وقتي اموالت به سرقت ميرفت تو کجا بودي؟ مرد مي گويد من خوابيده بودم. خان مي گويد خب چرا خوابيدي که مالت را ببرند؟ مرد در اين لحظه پاسخي مي دهد آن چنان که استدلالش در تاريخ ماندگار مي شود و سرمشق آزادي خواهان مي شود . مرد مي گويد : چون فکر مي کردم تو بيداري من خوابيده بودم!!! خان بزرگ زند لحظه اي سکوت مي کند و سپس دستور مي دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. و در آخر مي گويد اين مرد راست مي گويد ما بايد بيدار باشيم

فرستنده:صابری جلیل
1392/09/23


 رمز موفقيت مرد جواني از سقراط رمز موفقيت را پرسيد که چيست.سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزديکي رودخانه بيايد.هر دو حاضر شدند.سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود.وقتي وارد رودخانه شدند و آب به زير گردنشان رسيد سقراط با زير آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد.مرد تلاش مي کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوي تر بود و او را تا زماني که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت.سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولين کاري که مرد جوان انجام داد کشيدن يک نفس عميق بود.سقراط از او پرسيد، " در آن وضعيت تنها چيزي که مي خواستي چه بود؟"پسر جواب داد: "هوا".سقراط گفت:" اين راز موفقيت است! اگر همانطور که هوا را مي خواستي در جستجوي موفقيت هم باشي بدستش خواهي آورد" رمز ديگري وجود ندارد

فرستنده:خديجه رزاقي
1392/09/20


 اگر نیت این را دارید که زندگی سازنده تری داشته باشید به این ۳۰ جمله ایی که با “اگر” آغاز می شوند به خوبی توجه کنید . 1-اگر محصول یا خدمتی را نمی شناسید تا وقتی به آن شناخت دست نیافته اید آن را نخرید. ۲-اگر تسلطی بر اعمال خود ندارید، ولی بدانید که در نهایت اقدامات شما از آن شماست. ۳-اگر شما حداقل ۱۰ درصد درآمد تان را پس انداز نمی کنید بدانید که صرفه جویی نخواهید کرد. ۴-اگر بیش از حد صحبت کنید،مردم شنیدن حرفهایتان را متوقف خواهند کرد.واگر به اندازه کافی حرف نزنید، مردم هرگز نقطه نظرات شما را نخواهند شنید. ۵-اگر تنبل هستید، هرگز موفق نخواهید بود.تنبلی پتانسیل های واقعی شما را تحت تاثیر قرارخواهد داد. ۶-اگر از شغل خود نفرت دارید، شما بیش از نیمی از وقتی را که در این سیاره زندگی می کنید را متنفر بوده اید. ۷-اگر درصدی از پس انداز خود را در بازار سهام سرمایه گذاری نمی کنید،پس شما میلیون ها تومان در دوره های مختلف زندگیتان از دست داده اید. ۸-اگر آنچه را که آغاز می کنید هرگز به پایان نمی برید، درصد پیشرفت شما همیشه صفر است. ۹-اگر شما به اندازه کافی مایعات نمی نوشید،پس هرگز سلامتی کافی نخواهید داشت. ۱۰-اگر مبلغ بدهکاری های شما بیش از ۴۰% از درآمد ماهیانه شماست،حتما شکست خواهید خورد، بی درنگ عادات خرید و خرج کردنتان را تغییر دهید.

فرستنده:صابری جلیل
1392/09/16


  ***داستان مرد سيل زده*** مردي که اعتقاد قلبي و صادقانه به خدا داشت، نزديک رودخانه اي زندگي مي کرد که هر از چند گاهي دچار طغيان مي شد. يک سال در فصل بهار، باران شديدي باريد و آب رودخانه شروع به بالا آمدن کرد. طولي نکشيد که آب تا مرز خانه آن مرد بالا آمد. فردي با کاميون از راه رسيد و گفت که مي تواند او را با خود از آنجا ببرد، زيرا وقت آن رسيده است که آن منطقه را تخليه کند. مرد کمک او را رد کرد و گفت: "خداوند خود از من مواظبت خواهد کرد" رودخانه همچنان در حال بالا آمدن بود، به طوري که مرد مجبور شد به طبقه ي دوم خانه اش برود. وقتي از پنجره بيرون را نگاه کرد يک قايق نجات را ديد که به سمت خانه او پيش مي آيد. پنجره را باز کرد و فرياد زد که از آنجا دور شوند. آنها به او پيشنهاد کمک دادند، اما او گفت: "خداوند خود از من مواظبت خواهد کرد" رودخانه بالا آمد و مرد مجبور شد از طبقه ي دوم به پشت بام برود. او از دودکش شومينه بالا رفت و محکم به آن چسبيد. آب همچنان بالا مي آمد تا جايي که پاها و تنه او را فرا مي گرفت. در آن هنگام هلي کوپتري بر فراز آسمان خانه مرد ظاهر شد و طناب نجات را پايين انداخت تا او را از خطر دور سازد، اما او از گرفتن طناب خودداري کرد و گفت:که "خداوند خود از من مواظبت خواهد کرد" لحظاتي بعد از رفتن هلي کوپتر،مرد از روي پشت بام به درون آب افتاد و غرق شد. وقتي که پيش خدا برده شد. پيش از آنکه خدا با او صحبتي کند، مرد با عصبانيت گفت: "که چرا به کمک او نيامده وگذاشته است که او غرق شود. در حالي که اعتقاد و ايمان بسيار به او داشته است" خدا به او گفت: من براي نجات تو يک کاميون، يک قايق و يک هلي کوپتر فرستادم. ديگر چه بايد مي کردم؟ ما نيز بسيار شبيه به آن مرد سيل زده هستيم. ما نيز بيشتر کمک هايي را که هر روز بر سر راهمان قرار مي گيرد تشخيص نمي دهيم.اعتماد کردن يعني اينکه ياد بگيريم کمک هايي را که هم اکنون در زندگي به ما مي شود ببينيم و بدانيم که کمک هاي بيشتري نيز دريافت خواهيم کرد. ما بايد ياد بگيريم که تلاش خود را براي "غرق نشدن" به کار گيريم و به نتيجه فکر نکنيم. ما با اعتماد کردن به خداوند به زندگيمان کمک مي کنيم. ما در اين مسير ياد مي گيريم که اگر تسليم فرآَيند شده و از او درخواست کمک کنيم، کمک از جانب او خواهد رسيد و اگر آن را نبينيم، علت آن است که قادر به ديدن آن نيستيم، نه آنکه کمکي وجود ندارد. اعتماد با عملکرد ما حاصل مي شود. با اعتماد کردن است که مي توانيم اعتماد ديگران و خودمان را به دست آوريم. با اعتماد است که مي توانيم شناخت دقيق و کاملي از فرآيند زندگي به دست آورده و درس هايي را که زندگي به ما مي دهد، بياموزيم.

فرستنده:صابری جلیل
1392/09/10


 ***درباره خواص برخي عرقيات بيشتر بدانيم*** ▪ عرق کاکوتي:ضد عفوني کننده، ضد اسپاسم در ناراحتي هاي گوارشي ،ضد اسهال، مقوي معده، خلط آور. ▪ بهار نارنچ: معطر، مقوي اعصاب و قلب، آرام بخش، ضد نفخ. ▪ زيره سب: ضد چاقي، چربي، تنگي نفس، باد شکن، هضم غذا، زياد کننده شير مادران. ▪ نسترن: تقويت قلب و اعصاب، رفع سردي، دفع کرم روده، درد معده، سنگ کليه و اسهال. ▪ عرق زينان: ضد نفخ، درمان سوء هاضمه، ضد تهوع، خلط آور، مدر، ضد کرم، ضد اسپاسم، رفع ترشي معده. ▪ عرق مخلوط زيره: نيرو دهنده، ضد نفخ، مقوي معده، درمان سوئ هاضمه، اشتهاآور، افزايش دهنده شير. ▪ شيرين بيان: طعم و طرز مصرف عرق شيرين بيان از پودر و عصاره آن بهتر است. ▪ عرق کلپوره: مقوي، رفع سردرد، درمان ضعف عمل دستگاه گوارش، رفع ناراحتي هاي هاضمه و دل درد، رفع درد ناحيه قلب، تب بر. ▪ کرفس: درد شکم، تنگي نفس، تقويت کننده معده. ▪ عرق اسطو خودوس: معطر، مقوي، آرام بخش، خواب آور ملايم، از بين برنده نفخ و اسهال، کاهش دهنده سرفه، مدر. ▪ عرق رازيانه: مدر، ضد اسپهاسم عضلات، ضد نفخ، مقوي قلب، مقوي معده درمان سوء هاضمه خلط آور، افزايش دهنده شير. ▪ آويشن: هاضم غذا، محرک قواي رئيسه، ضد درد عادت ماهانه. ▪ شاتره: سردي، مقوي، تقويت کننده پوست، آرام بخش، ضد خارش، اشتها آور، صفرا بر برخي غدد سلطاني با نشاء اپي تيلوم. ▪ شربت سکنجبين: رفع عطش و گرما زدگي، داراي خواص سرکه سيب. ▪ عرق شنبليله: نيرو دهنده، رفع کم خوني، ضد ديابت، کاهش دهنده قند خون. شويد:انو اع چربي بدن، طعم دهنده، معطر، نيرو دهنده، هضم کننده، مقوي معده، افزايش دهنده شير، درمان سوء هاضمه به ويژه کودکان، رفع استفراغ، مسکن، مدر، کاهش دهنده چربي خون. ▪ آبليمو: چاشني، سرشار از ويتامين ث، ضد اسکوربوت، ضدعفوني کننده. ▪ گلاب: مقوي اعصاب و قلب، پوست، نيکوي رخسا. ▪ بيدمشک: تقويت کننده قلب و معده، ملين آرامبخش و خونساز، ضد سر درد و دردهاي عضلاني. ▪ شربت توت فرنگي: سرشار از ويتامين ث، حاوي کلسيم و ويتامين آ. ▪ نعنا: باد شکن، معالج بواسير، پيچ شکم، رفع اسهال و استفراغ معده. ▪ کاسني: سردي، مقوي معده، تب بر، بيماري هاي کبدي و کليوي. ▪ عرق ختمي: نرم کننده مخاط ها و داواي بيماريهاي ريوي، سينه سرفه و گلو، رفع تحريکات جلدي. ▪ عرق چهار گياه: ضد نفخ، رفع سوء هاضمه، بادشکن، ضد دل پيچه، مقوي معده، رفع اسهال هاي عادي. ▪ بيد: اثر قاطع ولي کند بر تبهاي مداوم دارد، خواب آور، آرامش بخش، رماتيسم، ضد يرقان. برگ گردو:درمان درد مفاصل، ضد ديابت (قند(. بابونه:صفرا بر، مدر، بادشکن، اشتها آور، قاعده آور. ▪ پونه: ضد سرما خوردگي، سرفه، عفونت. ▪ خارشتر: طبيعت سرد دارد، مدر قوي، تصفيه خون و کبد، سنگ کليه و مثانه و سياه سرفه. ▪ عرق گشنيز: طعم دهنده، ضد اسپاسم، ضد نفخ، بادشکن. ▪ عرق زيره سياه: معطر، طعم دهنده، ضد نفخ ،ضداسپاسم، ضدميکرب، قابض، رفع قلنج نفخي کودکان. ▪ بو مادران: درد شکم، بواسير، ضد عفونت، سرماخوردگي. ▪ گزنه: ضد قند، درمان بالا رفتن فشار خون، کبد، چربي خون و کلسترول. ▪ عرق دارچين زنجبيل: معطر، طعم دهنده، محرک، بادشکن، مغذي، ضد تهوع و اسپاسم. ▪ گاو زبان: مقوي، نيکوي رخسار، اعصاب و روان تنگي نفس، نشاط آور، کليه و مثانه. ▪ مرزه: درمان نقرس، اسهال، قلنج، مقوي نيروي هاضمه، نرمي استخوان. ▪ برگ چنار:بسيار سرد، تب بر، معالج تنگي نفس، چاق کننده، اعصاب و رعشه. ▪ چهار عرق گرم:تقويت کننده، مفيد به حال مسرودين، هضم غذا، ناراحتيهاي معده و شکم. ▪ تارونه: يسيار آرام بخش، مسکن اعصاب، درد مفاصل، خواب آور

فرستنده:صابری جلیل
1392/09/10


 خواهر روحاني در کلاس مدرسه مقابل دانش آموزان نوجوان، ايستاده بود. او در حالي که يک سکه يک دلاري نقره در دستش بود گفت: به دختر يا پسري که بتواند نام بزرگترين مردي را که در اين دنيا زيسته است بگويد، اين يک دلاري را جايزه مي دهم. يک پسر خردسال ايتاليايي گفت: منظورتان ميکل آنژ نيست؟ خواهر روحاني جواب داد: خير، ميکل آنژ يک هنرمند برجسته به حساب مي آيد، لکن بزرگترين مردي که دنيا به خود ديده نيست. يک دختر خردسال يوناني گفت: آيا ارسطو بود؟ خواهر روحاني جواب داد: خير، ارسطو يک متفکر بزرگ و پدر علم منطق بود اما بزرگترين مردي که در دنيا زندگي مي کرده، محسوب نمي شود. بالاخره يک پسر خردسال يهودي گفت: مي دانم چه کسي است، او عيسي مسيح است. خواهر روحاني جواب داد صحيح است و يک دلاري را به او داد. خواهر روحاني که از جواب پسربچه يهودي قدري شگفت زده شده بود، در زنگ تفريح او را در زمين ورزش يافت و از او پرسيد: آيا واقعا اعتقاد داري که عيسي مسيح بزرگترين مردي است که دنيا به خود ديده ؟ پسربچه جواب داد: البته نه، هر کسي مي داند که بزرگترين مرد موسي بود. اما معامله شوخي بردار نيست! به نقل از کتاب بزرگترين اصل مديريت در دنيا نوشته مايکل لوبوف

فرستنده:صابری جلیل
1392/09/09


 مردي تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن و پس انداز کردن نموده و فقط مقداري بسيار اندکي از در آمدش را صرف معاش خود مي کرد و در واقع همسر خود را نيز در اين مکنت و بدبختي با خود شريک نموده بود. تا اينکه روزي از روزها او به بستر مرگ افتاد و ديگر برايش مسلم گرديد که حتما رفتني است. بنابراين در لحظات آخر، همسرش را نزد خود خواند. از او خواست در آخر عمري قولي براي او بدهد و آن اين بود که تمامي پول هايش را داخل صندوقي گذاشته و در کنار جسد وي در تابوت قرارداده تا او بتواند در آن دنيا آنها را خرج کند. همسرش در حالي که با نگاهي شفقت انگيز به شوهر در حال نزع مي نگريست، قسم خورد که به قولش وفا کند. در روز تشييع و درست وقتي که تمامي مقدمات فراهم شده بود و مامورين گورستان مي خواستند ميخ هاي تابوت را بکوبند، زن فريادي کشيد و گفت: «صبر کنيد يک سفارش او مانده که بايد به اجرا بگذارم». سپس کيسه سياهي را از کيفش بيرون آورده و آن را داخل صندوق کوچک درون تابوت قرار داد. خواهر خانم که از شرح ما وقع خبردار بود با لحني سرزنش آميز به همسر متوفي گفت: «مگه عقل از سرت پريده؟ اين چه کاري بود که کردي؟ آخه شوهرت اون پول ها رو چه جوري ميتونه تو اون دنيا خرج کنه؟» زن پاسخ داد: «من فردي با ايمان هستم و قولي را که به همسرم دادم هيچ وقت فراموش نکرده ام. اما براي راحتي او، تمامي پول ها رو به حساب خودم واريز کردم و براش يه چک صادر کردم که بعد از نقد کردنش، بتونه خرجشون کنه»

فرستنده:صابری جلیل
1392/09/09


 فداکاري بيش از حد: ***عدم توجه به خود*** يکي از مفاهيمي که برداشت بسيار بسيار بدي از آن شده است، مفهوم فداکاري است. بيشتر ما فداکاري را از جان مايه گذاشتن براي ديگران، تا حد ناديده گرفتن و يا سرکوب کردن نيازهاي خود معني ميکنيم. اما بايد توجه داشت که ما زماني مي توانيم واقعا انسان فداکار و مثمر ثمري براي ديگران باشيم، که((خود)) باشيم. اگر شما مي خواهيد به ديگران روحيه بدهيد و يا اعتماد به نفس آنها را افزايش دهيد، بايد خودتان روحيه عالي داشته باشيد. و داشتن روحيه عالي، به ((توجه به خود)) نياز دارد. اگر مي خواهيد کسي را راهنمايي کنيد. بايد خودتان با توجه به نيازها و انگيزه هاي خود، همانطور باشيد. در کتابخانه اي، تابلويي بزرگ نصب شده بود که روي آن اين عبارت نوشته بودند: اگر مي خواهيد کودکان شما به مطالعه علاقه مند شوند،خود، کتابي در دست بگيريد. فداکاري و مادران: مفهوم فداکاري،بيش از همه براي مادران بد جا افتاده است. مادران، اغلب به نيازها وعواطف خود بي توجهند. سلامتي، آرامش واستراحت خود را ناديده مي گيرند و همه چيز را براي فرزند خود، فدا مي کنند. جالب آنکه فکر مي کنند اگر اينگونه باشند مادر فداکارتر و بهتري هستند. مادري، در حين توجه به فرزندان و تربيت آنها، به نيازها و عواطف و سلامتي خود نيز توجه دارد. در نتيجه سالمتر، با روحيه تر و شادابتر است و طول عمر بيشتر و موثرتري را صرف توجه به فرزندان و مراقبت از آنها مي کند. اما مادري که نسبت به خود بي قيد و بي توجه است و تمام وقت و انرژي خود را صرف بچه ها مي کند، خيلي زود بيمار و بي روحيه و خسته مي شود و در نتيجه زماني مي رسد که به جاي فداکاري در حق بچه ها، آنها را به زحمت و دردسر مي اندازد يعني عملا طول عمر فداکاري خود را کاهش مي دهد. شما با توجه به خود، هم اعتماد به نفس را در خود افزايش مي دهيد و هم به فرزند خود، خود باوري و خوداتکايي و توجه به خود را مي آموزيد. شما چگونه انتظار داريد فرزندتان،به خود توجه کافي داشته باشد و از خود به خوبي مراقبت کند وقتي الگوي رفتاري شما، اين رفتارها را منفي جلوه مي دهد؟ فداکاري براي دوستان و فداکاري در محيط کار، خدمت به ديگران و رفع نيازهاي ديگران، امري پسنديده و بسيار شايان ستايش است اما به شرط آنکه به خود لطمه نزنيد. تا پاسي از شب، در محيط کار بودن، بيش از حد توان کار کردن، عدم توجه به وضعيت غذايي و استراحت و علايق خود،همه وهمه رفتارهاي خودشکنانه است که به زودي شما را خسته ميکند و از بين مي برد. فداکاري واقعي: بياييد از همين حالا، مفهوم غلط فداکاري را از ذهن خود پاک کنيد و مفهوم واقعي آن را جايگزين نماييد. از همين امروز تمرين کنيد که از خود مراقبت کنيد که خدمت به ديگران، سبب بي توجهي نسبت به خودتان نگردد. فداکاري با مفهوم نادرست آن، نه تنها شما را از توجه به خود و نيازهاي خود باز مي دارد، بلکه ديگران را هم به شما وابسته ساخته، خودباوري و خوداتکايي آنها را تا حد قابل ملاحظه اي کاهش مي دهد. شما با فداکاري نادرست وبيش از حد خود، افرادي ضعيف النفس و ضربه پذير را تربيت مي کنيد که مسلما در جامعه دچار مشکل خواهند شد و اين، گناه شماست. حمايت بيش از حد از يک فرد، نه تنها خودشکني است، بلکه در واقع، از بين بردن ديگران است. اگر مي خواهيد واقعا و به مفهوم درست کلمه، فداکار باشيد، بايد هم به نيازها و عواطف خود توجه کنيد و هم به ديگران. شما خيلي وقتها، در حق ديگران، فداکاري مي کنيد اما پس از آن احساس نه چندان خوب ويا احساس گناه پيدا مي کنيد. در اين لحظات، شما فکر مي کنيد که هم از اهداف خود بازمانده ايد و هم نتيجه مطلوبي از اين حمايت نگرفته ايد ويا نتيجه عکس گرفته ايد. اين احساس زماني پيش مي آيد که شما ((فداکاري)) را به مفهوم نادرست آن اجرا کرده باشيد. يادتان باشد که اين فداکاري، ذره ذره فرد مقابل را نابود مي کند. پس از همين امروز و از همين حالا، از حمايت کردن بيش از اندازه ديگران دست برداريد. دست از ستم کردن به آنها برداريد. پيامبر بزرگ اسلام، که مظهر انسان کامل است: دقيقا با عمل و رفتار خود، معناي غلط فداکاري را اصلاح کرده، مفهوم واقعي و درست آن را به ما آموزش داده است. هنگام اذان ظهر، اگر هزاران نفر هم از او کمک مي خواستند، به آنها مي گفت: نه: اول نماز. نماز که بزرگترين وظيفه الهي است، در حقيقت همان توجه به نيازهاي دروني انسان و به ويژه توجه به عاليترين نياز، يعني ارتباط با خداست. تمام اعمال ما با نماز محک زده مي شود. بنابراين مي بينيم که((توجه به خود)) در دين مبين اسلام، اصلي ترين وظيفه شرعي ما قرار داده شده است. تمرين از خود مراقبت کنيد که بيش از اندازه، از ديگران حمايت نکنيد. فداکاري را در حد اعتدال و به مفهوم درست آن، انجام دهيد. يادتان باشد: چراغي که به خانه رواست به مسجد حرام است.

[21 22 23 24 25 26 27 28 29 30]  [< previous]  [Next >]