لیست پیشنهادات و
انتقادات |
فرستنده:علي _درست كار
شنبه 23 خرداد 1394
|
من یک زنم ...
خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!
من یک زنم...
خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آن
حتی حج ات قبول نیست.
من یک زنم....
خالقم به تو دستور داده که حجراسماعیل را نیز طواف کنی،
جایی که یک زن،
هاجر
در آن دفن است.
من یک زنم...
خالقم گفته باید هفت بار
پا در جای پای یک زن،
هاجر
بگذاری
و آنقدر سعی کنی
تا خدایت تو را بپذیرد. |
فرستنده:همشهري
شنبه 23 خرداد 1394
|
با سلام لازم دانستم به اطلاع مسئولين روستا دهيار محترم و شورا و شبكه بهداشت برسانم كه در چند روز اخير لاشه گوسفندي از طرف اهالي در قسمت شمال روستا پشت منزل آقاي محمود صابري پشت گابيون رودخانه داخل تيغها انداخته شده و بو ي نا مطبوع آن اهالي آن منطقه را آزار ميدهد . در صورتي كه سال گذشته تكرار شده و به گوش مسئولين رسانده شده است و هيچ اقدامي صورت نگرفته خواهشمنديم كه اين نوع بي فرهنگي كه باعث آلودگي محيط و انواع بيماري ميگردد را جلو گيري نماييد .
با تشكر : لطفا" اقدامات صورت گرفته را در سايت درج نماييد تا در س عبرتي براي ديگران باشد. |
فرستنده:صابری
چهارشنبه 20 خرداد 1394
|
سلام و درود فراوان بر همدهیای عزیزخواهشمند است هرکس در مورد ساخت مسجد قدیم حمام خزانه و پل چوبی ناریان و متولیان آن هرگونه اطلاعی دارد در سایت قرار دهد تاببینیم بزرگان و نیاکان ما چه قدر مومن و فداکار نیکوکار بودند خدایشان بیامرزد و روحشان باائمه قرین و فردوس بهشت ماوایشان باد.شاید تشویقی برای مانسل فعلی باشد انشاا... |
فرستنده:mehrnaz .razzaghi
دوشنبه 18 خرداد 1394
|
vaghean site khubi......:)))))) |
فرستنده:معصومه صابری
دوشنبه 11 خرداد 1394
|
ﺑﺎﺳﻼﻡ ﺍﯼ ﺁﻗﺎ،
ﺷﺒﺘﺎﻥ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ،
ﺭﻭﺯﻣﯿﻼﺩﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺍﺳﺖ،
ﻋﺮﺽ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﺁﻗﺎ، ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﯿﺘﺎﺑﯽ،
ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﻣﻨﺘﻈﺮﻧﺪ،
ﺩﺷﺘﻬﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺳﺒﺰﻩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﮔﺮ،
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﺁﻗﺎ؟
ﺍﻳﻦ ﻧﻔﺴﻬﺎ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﯼ ﮐﻒ ﻧﻌﻠﯿﻦ ﺷﻤﺎ
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺗﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ..!! |
فرستنده:صابری
دوشنبه 11 خرداد 1394
|
باعرض ادب واحترام ولادت منجی عالم بشریت حضرت مهدی( عج)رابر تمام مسلمانان جهان وهمه ناریانیهای عزیز وگرامی تبریک وتهنیت عرض مینمایم .انشاا... از سربازان واقعی ان حضرت قرار بگیریم وبرای سلامتی وظهورش صلوات را بدرقه راهش تقدیم بنماییم |
فرستنده:علي _درست كار
شنبه 09 خرداد 1394
|
کوچیک که بودم یه روز با دوستم رفتیم به مغازه خشکبارفروشی پدرم در بازار.
پدرم کلی دوستم رو تحویل گرفت و بهش گفت یک مشت آجیل برای خودت بردار.
دوستم قبول نکرد.
از پدرم اصرار و از اون انکار
. تا اینکه پدرم, خودش یک مشت آجیل برداشت و ریخت تو جیبها و مشت دوستم.
از دوستم پرسیدم:تو که اهل تعارف نبودی, چرا هرچه پدرم اصرار کرد, همون اول, خودت برنداشتی؟
دوستم خیلی قشنگ جواب داد:آخه مشتهای بابات بزرگتره...
خدایا ، اقرار می کنم که مشت من کوچیکه, ظرف عقلم خیلی محدوده و دیوار فهمم کوتاست...
پس به لطف و کرمت ازت می خوام که با مشت خودت از هر چی که خیر و صلاحمونه
و عقلم بهش قد نمی ده, زندگی همه خانواده ها را پر کنی... |
فرستنده:علي _درست كار
پنجشنبه 07 خرداد 1394
|
در عالم کودکی به مادرم قول دادم که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم ، مادرم مرا بوسید و گفت : نمی توانی عزیزم !
گفتم می توانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم.
مادر گفت یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی..
نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ،ولی خوب که فکر می کردم مادرم را بیشتر دوست داشتم.
معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه مادرم..
بزرگتر که شدم عاشق شدم ، خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم ولی وقتی پیش خودم گفتم کدامیک را بیشتر دوست داری باز در ته دلم این مادر بود که انتخاب شد...
سالها گذشت و یکی آمد...
یکی که تمام جان من بود...
همانروز مادرم با شادمانی خندید و گفت دیدی نتوانستی...
من هرچه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا بیشتر می خواستم.
او با آمدنش سلطان قلب من شده بود.
من نمی خواستم و نمی توانستم به قول دوران کودکیم عمل کنم...
آخر من خودم مادر شده بودم...
|
فرستنده:علي _درست كار
پنجشنبه 07 خرداد 1394
|
قدر داشته هایمان را بدانیم
و با تمام وجود از زندگی لذت ببریم
و خدا را برای آنچه که به ما هدیه نموده شکر گزار باشیم
به یاد داشته باشیم که در این دنیای بزرگ
کسانی هستند که آرزو دارند با داشته های ما زندگی کنند! |
فرستنده:علي _درست كار
سه شنبه 05 خرداد 1394
|
هرگز تمــــــامت را برای کسی رو نکــــــن
بگــــــذار کمی دست نیــــــافتنی باشی
آدمهــــــا تمامت که کنند، “رهـــــایت” می کنند |