15 خرداد 42آن روزماندگار تاریخی را شاید بتوان روز آغازین حیاتش نامید . نه ولادتش به دنیا بلکه عروجش الی الله . ونه تنها ولادت او بلکه روز تولد جدید اسلام . همان روز که امام راحل درعظمت آن فرمود 15خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست وافسانه وافسونها راباطل کرد . همان روز که بزرگداشت آن بزرگداشت ارزشهای انسانی درطول تاریخ وسر آغازشکوفایی مجدداسلام واستقلال وآزادی ملت است.
مگر نه این است که زندگان واقعی آنهایند که عند ربهم یرزقون هستند وسعادتمند ومسرور به آنچه پروردگارشان داده که فرحین بمااتاهم الله من فضله....
درمنطقه پرافتخار وپربرکت طالقان ودامنه قله های سرافرازالبرز درروستای ناریان چشم به هستی گشود .
شوروعشقی که درسینه اش نهفته بود اورابه تحصیل در علوم حوزوی کشانید وبا اینکه نوجوانی کم سن وسال بود به قم مهاجرت کرد وبا اشتیاقی مثال زدنی به تحصیل وتهذیب پرداخت.
گرچه ازفقر شدید رنج می برد اما با کار درنانوا یی آن هم درتابستانها هزینه تحصیل امرار و معاش خود را تهیه می کرد . زیرک بود ومی دانست که علم را عمل وسعت وبرکت می بخشد وآن رامفید وسودمند می کند .
همت والایش را در عمل به آموختخه ها به کار گرفت وجانش را روز به روز برای درک فیو ضات وموائد واسعه خدادادی آماده ترکرد .
درحادثه15خرداد42که امام دستگیروبه تهران منتقل شد باشوری سرشارودلی بی قرار به حمایت ازامام خمینی برخاست وهمراه بادیگرمردم غیورقم به خیابانها آمد ودر تظاهرات شرکت جست . آموخته بود که سکوت دربرابر ظلم گناهی است نابخشودنی وآنچنان با سینه ستبرو فریادهای کوبنده ومشتهای گره کرده درپیش روی گلوله های آتشین جلومی رفت که گویاترس ازجراتش ترسیده بود . رمزی شگفت درنهادش به ودیعه نهاده شده واورا برای حضور درجمع پیشگامان فدایی انقلاب مهیا کرده بود . دعوت شده ازسوی حق بود وفراخوانده شده به سفره احسان مولایش حسین بن علی ع وچه بسا گویا ترین سند عظمت اش همین سکوت تاریخ ازخاطرات حیاتش باشد وچه اندک ازاو می داند درگرماگرم مبارزه ای نابرابر پیکر پاک ونجیبش در صف اول و خط مقدم تظاهرات کنندگان بود که غربال گلوله های آتشین گردید وقطرات سرخ رنگ خونش به زمین ریخته شد تا در امتداد خط سرخ حسینی به یادگار بماند اورفت درحالیکه فریاد یامرگ یاخمینی بر لبانش نقش بسته بود وقرآنی کوچک دردستانش فشرده می شد .
رفت و15خرداد42رابرای ماپرازافتخاروحماسه کرد .
اگرچه جسدش هم درغربتی جانسوزتوسط ماموران حکومتی به تهران منتقل ودرقبرستان مسگرآباد به خاک سپرده شد اما یاد ونام و آرمانهایش هنوز به جسم ها جان می بخشد و به روح ها صفا وروشنگر راه پیش روی ماست .
طلبه شهید حجت الاسلام همت علی ادیبی
از افتخارات جاودانه روستای ناریان طالقان ، پرورش شهیدی
است که توانست در فرصت اندکِ عمر پربرکتش، جامع تمام عناوین انسان های برتر، از
دیدگاه قرآن شود. چرا که معیار برتری در قرآن سه محور " علم " ، " تقوی " و " جهاد در راه خداست " و این شهید بزرگوار با تجمیع این عناوین فضیلت بخش، به زینت شهادت آراسته و
روزی خور خوان کرم (( عند ربهم یرزقون )) شد.
آن چه حساب این شهید اسلام را از دیگران تفکیک می کند، سبقت
در شهادت و تقدم در یاری رسانی اسلام و انقلاب، در روزگار سخت و خفقان آور قبل از
انقلاب است. او از کسانی است که برای انقلاب اسلامی ایران (( السابقون الاوّلون ))
به حساب می آید و جامه ی خونین شهادت او و هم رزمانش به حرکت انقلابی مردم ایران، انرژی
و توان حرکت بخشید.
آری شهید ادیبی از پیش قراولان قافله شهیدانِ نهضت اسلامیِ مردم ایران به رهبری امام مجاهدان
زمان، خمینی کبیر (ره) است که در روز 15 خرداد سال 1342 خون پاکش بر زمین مقدس
خانه اهل بیت (ع) – شهر قم – ریخته شد و به جویبار همیشه جاری (( دماء شهیدان )) متصل
گشت تا روزی که طالب خون شهدا بیاید و استعدادهای نهفته در این خون ها را شکوفا
نماید و آنان را به هدف نهایی خویش برساند.آمین
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان
کنند
زندگی نامه شهید
شهید حجت الاسلام همتعلی ادیبی در سال 1318 ه.ش در روستای
ناریان طالقان در خانواده ای اصیل و شریف با ریشه های عمیق دینی و اخلاقی، دیده
جهان گشود و دوران کودکی را در آغوش پرمهر پدر وارسته اش مرحوم محمد ادیبی و مادر
لایق و متدینه اش مرحومه نساء شریف کاظمی با آرمان های بلند دینی سپری نمود.
او مقدمات علوم قرآنی را نزد پدر بزرگوارش فرا گرفت و در
این دوران در کار کشاورزی به پدر کمک می رساند تا این که در سن 16 سالگی جهت
اشتغال عازم تهران و در یک نانوایی مشغول به کار شد.از آن جایی که علاقه ی وافری
به فراگیری داشت و در هر فرصتی به مطالعه می پرداخت و از طرفی دارای محسّنات
اخلاقی ی فراوان من جمله امانت داری ، حسن برخورد و ... بود. توسط دوستانش تشویق
شد که به جای این کار به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه بپردازد و او هم که زمینه
چنین کاری را داشت عازم حوزه علمیه قم شد و مدت دو سال به اتفاق جناب حجت الاسلام
و المسلمین حاج سید عبادالله میرغیاثی در مدرسه میرزا جهانگیر خان واقع در خیابان
آذر، مقدمات علوم اسلامی را فرا گرفت و پس از آن وارد مدرسه علوی واقع در خیابان
تهران شد که تحت اشراف مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی و با مدیریت آقایان شهید
آیت الله دکتر بهشتی و آیت الله ربانی شیرازی اداره می شد به تحصیل ادامه داد و در
همین دوران و حضور در این مدرسه با مدیریت شخصیت های انقلابی فوق الذکر و آشنایی
با طلاب و اساتید انقلابی دیگر تحولی اساسی در زندگی این شهید ایجاد شد و زمینه
های دینی و انقلابی وجودش آن چنان برملا گشت که او را در زمره ی اولین یاران نهضت
اسلامی امام خمینی (ره) قرار داد و سرلوحه ی طلایه داران خیزش خداجویانه ملت
قهرمان ایران قرار گرفت و در روز 15 خرداد 42 در حالی که با تمام وجود و با عزمی
پولادین با مشت های گره کرده، شعارهای انقلابی همچون (( یا مرگ یا خمینی)) سر می
داد، سینه اش آماج گلوله های دژخیمان پهلوی قرار گرفت و با قلبی مالامال از خشمی
مقدس و انقلابی بر زمین افتاد و پیروزمندانه مسئولیتش را به پایان رساند و مرگ سرخ
ِ در راه خدا را پذیرا شد و با شهادتش قدمی در جهت نیل به اهداف مقدس انبیاء الهی
برداشت. بدن مطهر این شهید و شهدایِ دیگر آن روز توسط مأمورین رژیم شاه به وسیله
کامیون به تهران منتقل شد و در قبرستان مسگرآباد در یک گور دسته جمعی به خاک سپرده
شد و بعدها آن قبرستان را تبدیل به پارک نمودند تا این که آثار شهیدان محو گردد.
البته لازم به ذکر است به مناسبت تدفین این شهیدان در آن مزار، پس از پیروزی
انقلاب اسلامی آن پارک را پارک فدائیان اسلام نامیدند چرا که گل های آن، بر مزار
اولین فدائیان اسلام روئیده بود.
بعدها با سعی و تلاش مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ
علی رزاقی، بخشی از لباس های این شهید از آنان دریافت و برای خانواده به طالقان
آورده شد که بر اساس گفتار بعضی از شاهدان عینی ، جای 6 گلوله بر پیراهن آن شهید
آشکار بود.
گرگان بی مروت پیراهنش دریدند خفاش های بی رحم خون ورا مکیدند
***
ویژگی های شخصیتی این شهید بر اساس اظهارات دوستانش
سیمائی نورانی ، همراه با لبخندی ملیح و همیشگی ، دائم
الوضو ، اهل تهجّد و شب زنده داری و راز و نیاز ، خوش فکر ، دارای فکر سیاسی دینی
، استمرار بر خواندن دعای سمات در عصرهای روز جمعه ، مواظبت در پوشیدن لباس روحانی
و پرهیز از خروج از زی طلبگی ، ارادت خاص
به اهل بیت عصمت (ع) ، خوش قلب ، دارای تعصب دینی ، مقید به اعمال مستحبی ، انتخاب
شهادت با درک معنوی بسیار بالا ، در حالی معشوق شهادت را دربرکشید که یک قرآن به
دست داشت ، در مباحثه بسیار قوی بودند ، اکثر نمازها را به جماعت در مسجد اقامه می
کرد ، اکثر شب های جمعه در مراسم دعای کمیل مرحوم آیت الله سید حسین فاطمی (ره)
شرکت می کردند ، این شهید با کارکردن در فصل تابستان هزینه تحصیل خود را به دست می
آورد ، به دعای ندبه صبح جمعه اهتمام خاص داشت ، برای حفظ قرآن تلاش می کردند و
سوره بقره را نیز حفظ کرده بودند، دارای عزت نفس بالا بود ، او می گفت : تا حال از
سهم امام استفاده نکرده ام و در آینده هم استفاده نمی کنم.
فرجام نیک
به گفته شاهدان عینی روز پانزدهم خرداد در طلیعه صفوف
هزاران نفری راهپیمایان ، در حالی که قرآنی در دست داشت و آیه 111 سوره توبه « إنّ
الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّه » و آیه شهادت « شهد
الله أنه لا اله الا هو ... » ، بر زبان داشت سکوت شب تاریک ظلم را در هم می شکست
و در همین حال به شهادت رسید.
دیگران در هوای صحبت دوست زر فشانند و ما سر
افشانیم
پایان این نوشته را رؤیای صادقه ی یکی از دوستانش جناب حجت
الاسلام و المسلمین آقای سید محسن موسوی فرد کاشانی قرار می دهیم که گفت : پس از
شهادت در عالم رؤیا او را در جایگاهی رفیع دیدم و پرسیدم : می گویند جان کندن خیلی
سخت است، وقتی گلوله به شما اصابت کرد، آیا خیلی اذیت شدید؟ خندید و گفت : جان
کندن مثل گزیدن زنبور است و اصلا سخت نیست. « عند ملیکٍ مقتدر » و چند بار این آیه
را خواند « إنّ الابرار یشربون من کأسٍ کان مزاجها کافوراً – عیناً یشرب بها عبادالله
یفرجونها تفجیراً ». ( آیه 5 و 6 – دهر)
برگرفته از: یادنامه شهدای ناریان