زندگی نامه شهید سید قدیر میر غیاثی
این شهید عزیز و انقلابی و مخلص در تاریخ 1337/01/17 در روستای ناریان چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم سید صادق میر غیاثی مردی مظلوم و زحمتکش و سیدی متدین بود و هم چنین مادرش کربلایی فاطمه صابری، بانوئی با تقوی، نجیب ، عفیف و فداکار می باشد. این شهید بزرگوار دوران کودکی خود را در روستای ناریان سپری نمود و مدت یک سال در مکتب قرآن مرحوم میرزا احمد آقا شریف کاظمی شرکت کرد و تحصیلات ابتدایی را در روستا گذراند و سپس چند سال جهت تحصیل علوم حوزوی به شهرستان چالوس عزیمت نمود و بعدها به تهران آمد و مشغول کار شد. او که سری پرشور و دلی نورانی و روحی انقلابی و وجودی مجذوب امام خمینی (ره) داشت، در راهپیمائی های انقلاب حضور فعال داشت و پس از پیروزی جزء اولین بسیجیان منطقه طالقان به شمار می آمد که آمادگی تام برای جانفشانی در راه اهداف عالیه انقلاب داشت. او در راه اسلام عاشقی سر از پا نشناس بود که تمام هستی خود را در این راه گذاشته بود و کمتر صحنه ای از صحنه های دینی و انقلابی پیرامون زندگانی او وجود داشت که ایشان نقش مؤثری در آن نداشته باشد. بی توجهی به زخارف دنیوی و در غم مستمندان شریک شدن، جزء جدا نشدنی زندگی اش بود که گاهی برای کمک به نیازمندان ،وسائل ضروری خانه اش را نیز به فروش می گذاشت.
در تمام دوران جنگ تحمیلی، یا در نبرد مستقیم در جبهه ها و یا مشغول تدارک جبهه ها و سرکشی به خانواده های معظم شهدا بود. بی رغبتی به امور دنیوی و میل شدید به حیات معنوی و اخروی نهایتاً او را به طرف مقصد والا و رفیق اعلا سوق داد و گردنبند زیبای شهادت را زینت بخش وجودش کرد و پیشانی اش که همیشه مزین به سربند یا زهرا(س) و یا حسین (ع) بود، با مهر شهادت ممهور گشت و با افتخار از این دنیا که دار غرور است به سرای جاودانِ شهیدان که دار سرور است پرکشید و جزء مفقودان جنگ تحمیلی شد و با توجه به تفحص و جست و جو های فراوانی که برادرش مرحوم سید امیر میر غیاثی انجام داد، اثری از او یافت نشد.
دلم به دنیی و عقبی فرونمی آید تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست
نکاتی از وصیت نامه شهید سید قدیر میر غیاثی
1- با قلبی که خدا در آن نور ایمان دمیده به ارواح طیبه شهدا درود می فرستم و برای خانواده های گرامی آنان طلب اجر و صبر می نمایم.
2- شفای عاجل مجروحینی را که آسیبها را به جان خریدند تا اسلام و قرآن آسیب نبیند، از خداوند می خواهم.
3- قبل از هرچیز همه (به ویژه بستگان عزیزم) را به صبر و تقوای الهی که سر منشأ همة برکات و نعمات الهی است دعوت می کنم.
4- یک امر مهم و فراموش نشدنی را لازم می دانم تذکر دهم و آن هم اطاعت از امام و پیروی از فرامین اوست.
5- ما برای خدا کار می کنیم و می جنگیم و برای کس دیگری نیست.
6- البته با یاری حق تعالی سرنگونی رژیم بعث به نظرم یک چیز عادی و ساده تلقی می شود. ما باید ریشه کفر خصوصاً اسرائیل صهیونیست را از بیخ و بن برکنیم.
7- مطمئن باشید سپاهیان محمد (ص) در این دنیا پیروز و در آن دنیا سرافرازند.
8- حیف است برای انسان که شرافتش را از دست بدهد و تن به ذلت بدهد.
9- من در اینجا (جبهه) برادری را دیدم که با دست قطع شده به یاری اسلام آمد و من از شدت شرم ،گریه کردم.
10- تمام هستی ام را باید فدای قران کنم و (هرگز) آرام نخواهم نشست.
11- این عهدی است که با خدای خود بستم تا زنده ام دینم را یاری کنم.
12- امیدوارم بتوانم به اسلام خدمتی ارزنده که موجب رضای خدا و خشنودی امام زمان (عج) است بنمایم.
13- از نق زنها (مغرضین بی منطق) بدم می آید با آنها ننشیند که مریضی آنها سرایت می کند.
14- با کسانی بنشیند که مثل کوه استوارند و هیچ باکی از حوادث ندارند. (مانند مشهدی سلیمان، پدر شهید غلامحسن صابری)
15- انقلاب را حفظ کنید و حرف امام را گوش کنید.
عاشقی کار شیر مردان است سخرة کودکان معبر نیست
سوختن در آتش سوزان جز که در عهده سمندر نیست
برگرفته از : یادنامه شهدای ناریان