دلنوشته آقای افلاطون صابری

دلنوشته آقای افلاطون صابری ؛ با عنوان " وصف ناریان از زبانی دیگر"

قدمت ناريان بود قرن ها
در آن ده بودند مردماني با ايمان ودانا
ده قديم کردون چال و آسياب آسيوسر
ده دوم جورناريان و آسيابش همان دوروبر
چه زحمت هامي کشيدند مردمان سخت کوش
 کار مي کردند زن و مرد دوش به دوش
امکانات نبود در روستاها
ولي عقل کل بودند در آن زمان ها
کوره ي خشت پزي بود در ناريان
آب لوله کشي باسفال و گنگ بود در ناريان
حمام قديم خاطره ايست براي قديمي ها
سوخت آن بود هيزم و گون ونکاس
که تميز مي کردند خود را با حمام تاس
نظافت را از ايمان مي دانستند
دين و علم را از خدا و پيامبران و قرآن مي دانستند
خود را متوصل به اهل بيت مي دانستند
درسوگ حسين تعذيه خواني و سينه زني مي دانستند
ذاکرين باخلوص وبا ايماني داشتيم
از لطف الله وحاج مسلم دو برادر مخالف و موافق خوان داشتيم
سرمشق زندگي ما ها بودند تا به امروز
که ذاکرين جواناني هم داريم امروز
در قديم که قانون کد خدا بود و انجمن 
نزاع که مي شد وا گذار مي کردند به اين دو تن
چه خوب صلح وآشتي مي دادند
دشمني وکينه را از ريشه بر مي داشتند
کد خدا هاي بزرگ قبل , از اسماعيل تا علي بالا
شخصيت هاي بزرگ مقام و بزرگ والا
از کدخداهاي جديد بگويم شورا و دهيار را
براي آبادي مي کوشند به تکنولوژي روزها را
استادها داشتيم از معماري ون جاري و بنايي
يادگاري ها به جا گذاشتند به چه زيبايي
نسل معمار و نجار و بنا داريم هنوز
چراغ دل روشن کنيم چون شمع افروز
اي جوانان امروز جوانان قديم را بين
ساده پوشيدن وساده زيستن را بين
قناعت را در زندگي جا دادند
سربلندي به فرزندان خود دادند
در آخر گويم سخن باشما از مولانا
تا آرام گيرد جمع اين دل ها
بيا تا قدر يکديگر بدانيم
که تا نا گه از يکديگر نمانيم
غرض ها تيره دارد دوستي را
غرض ها را چرا از دل نرانيم
گهي خوش دل شوي از من که ميرم
چرا مرده پرست و خصم جانيم
کنون پندار مردم اشتي کن
که در تسليم ما چون مردگانيم
تو اي گوينده از اين سخن گير پند
تا تو شکر حق بجا بياوري چند

تابستان1392

کفتنی است؛ وی در اولین همایش ناریانیها حضور فعال داشته و با اجرای دکلمه ای زیبا , به گویش ناریانی  و همکاری در اجرای سایر برنامه های سنتی در آن شب به یاد ماندنی لحظات خوشی را برای همشهریان عزیز  خلق کردند.

ضمن عرض ادب وسلام امیدوارم سال خوبی داشته باشید :دلنوشته ای خدمت میفرستم  که زحمت درج آن در سایت ناریان باشما :

خوامه بشم کوه به کوهون تا کنم سیر

الاله بچینم از اون دیر

خاطرات تلخ و شیرین دارنه کوهون

رازهای غریب و دل گیری دارنه کوهون

بقربون یردمال و اون سرشیر

 فدای براکن و اون سولقه و سرگیر

بنادوش و وراون و الاش ونو چوپون

همه دس به دس هادیبینه برای یک لقمه نون

چه ذوق و شوقی داشته کوهی وراورش

پشم بیتن و شیرهایری و قدیمی هرش

پندیر و حلوا و توک و لور و گرماست

این همه زحمت چوپاننون و برکت خداست

آسیوسر و ریباس کش بشو

اون بندی که داودی بز بش ته نشو

کردون چال و سیاه دره و چاشت خارون

 بخر چشمه ای سر چایی و نهار نوش جون

زرین کوه بیاش با اون عظمت

چپ و راستش هسته سیولیز و ازولت

چه بندهای شگفت انگیزی دارنه ناریون

کلیم بند و مرغ بند و رجبعلی بند و بابلابند

کلیم بند و مرغ بند و زرد بند

غم انگیز رجبعلی بند و بابلابند

از حق نگذریم خلی قشنگه دال بند

چه جای بیاد ماندنیه سیف یرد و قنبر یرد

میون دره و بوتخته نظریرد

چشمه ی معروف و سرسبزیش هسته الونسر

که بادش ضرب و المثل و پر دردسر

بهشت عنبرین ناریونی موزی چالون

جافریرد و زردوری زمینی ینجه بندون

سلطون سه برار و قلایی دوش و زردی سر

به یاده عزیزونی که خفته دیار تنگه سر

ضمن تقدیروتشکر 

ارادتمند شما افلاطون صابری - اول فروردین 1393