( یادش گرامی باد...)
زندگینامه شهید یزدان رزاقی
شهید یزدان رزاقی در سال 1337 در روستای ناریان طالقان در دامن پاک پدری مهربان ، مذهبی ، تلاشگر و اخلاقی و مادری متدیّنه و شجاع دیده به جهان گشود. او دوران کودکی را در فضای صمیمی این خانواده سپری نمود . از همان آغاز طفولیت کودکی شاد ، فعال و مهربان بود و با فرا رسیدن دوران تحصیل قدم به مدرسه ابتدائی روستا نهاد و تا کلاس ششم ابتدائی را با موفقیت گذراند . در همین ایام در امورات کشاورزی و کارهای دیگر، یاور پدر زحمت کش خود در امور کشاورزی و دامداری نیز بود . تا اینکه در سن دوازده سالگی به علت فقدان امکانات تحصیلی در روستا برای اشتغال به تهران عزیمت نمود و در یک کارگاه بافندگی با جدیت تمام مشغول کار شد . در همین ایام با افکار انقلابی امام خمینی (ره) آشنا شد و در جلسات سخنرانیهای دینی و انقلابی شرکت نمود و سپس فعالیتهای انقلابی خود را با شرکت در تظاهرات و جلسات پرشور قبل از پیروزی ادامه داد.
ایشان در سال 1358 با یک خانواده متدین و مذهبی وصلت نمود و حاصل این ازدواج سه فرزند می باشد . در سال 1364 برای ادای دَین خویش به اسلام و کشورِ مورد تهاجم دژخیمان قرار گرفته ، راهی جبهه شد و پس از ماه ها مجاهده در راه خدا به تاریخ 23/1/1365 در منطقه فاو و عملیات والفجر 8 هنگام اقامه نماز ظهر با اصابت ترکش های سوزان ِسلاحهای جهانخواران سفاک ، برگ دیگری را بر کتاب مقدس شهادت افزود و مهمان الگو و اربابش سید الشهدا شد و شهید یزدان به یزدان پاک ملحق گردید.
سرم چون گوی در میدان بگرده دلم از عهد و پیمان برنگرده
اگر قصاب از تن واکنه پوست جدا هرگز نگردد جانم از دوست
نکاتی از وصیت نامه شهید یزدان رزاقی
تاریخ تنظیم وصیت نامه 65/1/5
1- آغاز حرفم (وصیتم) را با پیامی از شهید حاج همت، فرمانده لشکر27 محمد رسول الله (ص) آغاز می کنم که گفت: «کربلا رفتن خون می خواهد»
2- با ریختن خون پاکان، صالحان و آنانی که دست از زندگانی دنیای فانی کشیده اند. درخت اسلام بارور گردد تا آیندگان از ثمره ی این درخت، هرچه بیشتر بهره گیرند.
3- البته زندگانی، زمانی شیرین است که انسان ذخیره ای برای آخرت داشته باشد.
4- حال که مرگ ما را فرا می گیرد چه بهتر مرگی در راه خدا و خونبار و در راه نیل و رسیدن به خدا داشته باشیم.
5- از مادر مهربانم می خواهم که ضمن رضایت از من دست از امام (ره) برندارند.
برگرفته از: یادنامه شهدای ناریان