.
زندگی نامه جانباز
شهید علی رزاقی
جانباز شهید علی
رزاقی در روستای ناریان طالقان در سال 1345، به دنیا آمد. او اولین فرزند
خانواده ای متدین و با صفا بود.پدرش آقای نجم الله رزاقی مردی زحمتکش ، فداکار ،
مذهبی ، مسجدی و دل باخته اهل بیت عصمت و طهارت (ع) ، و مادرش علویه ای با حیاء و
با نجابت، دلسوز و مهربان که با تلاش و تحمل سختی های فراوان سعی می کردند
فرزندانی صالح و سالم تحویل جامعه داده و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی کردند
و بحمدالله در این هدف موفق شدند.
او دوران کودکی را با
فراگیری دروس ابتدایی و راهنمایی در طالقان سپری کرد و به همراه تحصیل، در امور
کشاورزی کمک کار خانواده بود و در موارد عدم حضور پدر، کارهای بیرون خانه را عهده
دار بود. در دوران شکوفایی انقلاب اسلامی در راهپیمایی ها شرکت فعال داشت. تحصیلات
دوره دبیرستان او مقارن با ایام جنگ تحمیلی بود و دل بی قرار او اجازه استقرار در
کلاس درس را به او نمی داد. در سال 1361 وارد بسیج طالقان شد و فعالیت خود را در
کنار شهید دلاور محبی آغاز کرد و در سال 1362 پس از گذراندن دوره آموزشی در
اردوگاه شهید دستغیب کرج، عازم جبهه گردید. از این تاریخ او مکرراً به میادین
ایثار و شهادت در غرب و جنوب حضور یافت و نسبت به اسلام و انقلاب اداء دین نمود و
در بعضی از اعزام ها بیش از سه ماه و در بعض دیگر بیش از چهار ماه در جبهه ها می
ماند. در سال 1364 پس از مراجعت از جبهه وارد حوزه علمیه هشتگرد و سپس حوزه علمیه
کرج شد و مراحلی از دروس حوزوی را نیز طی نمود و در این زمان یک سال در کمیته
انقلاب اسلامی نیز خدمت نمود و از طریق این نهاد انقلابی برای مدت 8 ماه مأموریت
حضور در جبهه را پیدا می کنند و از آن پس تا اواخر جنگ و مجروحیت خود در جبهه می
ماند.
شهید علی دو بار
جراحت بر می دارد. یک بار در غرب که برای مداوا 15 روز در بیمارستانی در شهر سنندج
بستری شده و پس از معالجه ، دوباره به جبه بر می گردد و بار دیگر در جبهه جنوب ،
که این بار دچار موج گرفتگی شدید شده و هم مورد اصابت مواد شیمیایی دشمن قرار می
گیرد که چندین بار در مراحل مختلف، او را راهی بیمارستان ها می کند.این جراحات او
را رها نکرد و برای مدت چهار ماه در دو مرحله در بیمارستان بستری شد. ولی او تا حد
توان با این با این عوارض دست و پنجه نرم کرد و از آرمان ها و اهداف عالی اش لحظه
ای فاصله نگرفت و پس از تحمل سختی های فراوان یک شهادت تدریجی را در طی چند سال
تجربه نمود و نهایتاً در تاریخ 1374/11/11 مقارن با دهم ماه مبارک رمضان 1416 پیش
چشمان پرمهر و محبت پدر و مادر به سوی سرای رحمت الهی سفر کرد و به یاران شهیدش
پیوست و در مزار شهدای روستا در کنار همرزمانش به خاک سپرده شد.
اگر دیرآمدم مجروح
بودم اسیر قبض و بسط روح بودم
شهید علی در میادین
جهاد و ایثاری چون شلمچه، جفیر ، هورالهویزه ، ام الرصاص ، جزیره مجنون و کردستان
حضور پیدا کرده بود و در عملیات خیبر ، کربلای 4 و 5 و والفجر 8 و ... شرکت داشت.
او به واقع عاشق و
مرید امام خمینی بود که در تمام نامه های خود، دعا به امام را توصیه می کرد و پس
از ارتحال امام (ره) یکی از کسانی بود که در مراسم تشییع پیکر آن روح زمان خود را
به کنار بدن شریفش رساند و همان جا از حال رفت و بی هوش شد.
نکاتی از وصیت نامه و
توصیه های این شهید
1- مطیع ولایت فقیه
باشید که جانشینان به حق امامان در زمان غیبت امام زمان مهدی موعود(عج) هستند.
2- امام را دعا کنید
و از دستوراتش سرپیچی نکنید.
3- پدر و مادرم، اگر
این حقیر در این راه که خود مرا به آن مستقیم کردید، که راه خداست، جان ببتزم هیچ
گاه ضرر نمی کنید و مرا از دست نخواهید داد.
4- این حقیر در خدمت
به مردم و جامعه برای ریشه کن کردن فساد و تباهی تا آخرین لحظات عمرم و تا آخرین
قطره خونم کوشا هستم.
5- برادر جان ...
برای شکوفایی انقلابمان و سرافرازی اسلام ناب محمدی (ص) باید رنج ها کشید.
6- شما را سفارش می
کنم در راه اسلام و مسلمین کوتاهی نکنید.
7- خواهران عزیزم ...
شما ادامه دهنده راه زهرای اطهر باشید... و با اهل بیت عصمت(ع)، پیوندی ناگسستنی
داشته باشید.
دیده ای پرستاره آوردم
سینه ای پر شراره آوردم
هدیه از بهر محفل
یاران جگر
پاره پاره آوردم
برگرفته از: یادنامه شهدای ناریان