صفحه اول درباره ما اخبار اقتصادی  آموزشی گالری ناریان در جهان یاد یاران تماس با ما  نقشه سایت
 

 

 لیست پیشنهادات و انتقادات

فرستنده:جواد رزاقی
دوشنبه 21 ارديبهشت 1394


 سلام لطفا اگه امکانش هست عکس های قدیمی بیشتری بذارید

پاسخ: دوشنبه 21 ارديبهشت 1394


 از همدیاران عزیزم درخواست داریم عکسهای قدیمی برای سایت ارسال کنند تا درج نمائیم.

فرستنده:یکی از اهالی
يکشنبه 20 ارديبهشت 1394


 با سلام و خسته نباشید خواستم پیشنهاد بدم که این عکس ها و اخبار و عکسهای قدیمی که مربوط به سال گذشته می باشد رو عوض کنید به عنوان مثال عکس لوله گذاری ازولت خبری جدید نیست .،عکس از بهار ۹۴ و مناظر زیبای ناریان و... یکی از جذابیت های سایت ناریان می باشد

فرستنده:علي _درست كار
يکشنبه 20 ارديبهشت 1394


 ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯﮐﻪ,ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺍﺯﭼﻪ,ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ . ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﺭﺩﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ،ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﮐﯿﺴﺖ,ﭼﯿﺴﺖ ﺑﯽ ﺣﺲ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ .. ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﻟﻢ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ، و اندکی ارامش. *** چرا می گویند “ها” نشانه جمع است ؟! اما وقتی با “تن” جمع ببندی “تنها”خودت می مانی و خودت! ***

فرستنده:علي _درست كار
يکشنبه 20 ارديبهشت 1394


 تنها آرزوی ساده ام این است : زیرلب بگویی ، یادش بخیر ... هرگاه دفتر محبت را ورق زدی ، هرگاه زیر پایت خش خش برگ ها را احســــاس کردی ، هرگاه میان ستارگان آسمان ، تک ستاره ی خامـــــوش دیدی ... برای یک بار در گوشـــه ای از ذهن خود نه بـــه زبان بلکه از تـــه قلـــــــب خود، بگو: یادش بخیر ...

فرستنده:حسین رزاقی
پنجشنبه 17 ارديبهشت 1394


 ازکارکنان سایت ناریان تشکر میکنم.

فرستنده:علي _درست كار
چهارشنبه 16 ارديبهشت 1394


 وقتی مادرت کنارت نباشد ، دقایقی در زندگی می رسند که ... دلت آنقدر برای مادرانه هایش تنگ می شود ... که می خواهی او را از رؤیاهایت بیرون بکشی ، و در دنیای واقعی بغلش کنی. ...

فرستنده:علي _درست كار
چهارشنبه 16 ارديبهشت 1394


 پدرم/مادرم میخواهم با اشکهایم گلی بپرورم به رنگ خون دل و به قامت هزاران دریغ و آه و در روز تولدت بر مزارت گذارم … پدرم/مادرم در این روز آهم را بنگر و دریغم را شاهد باش ، هنوز باور ندارم که تو رفته ای ؛ هنوز دست احساس تو را حس میکنم چون تو زنده ای … تقديم به همه دوستاني كه اين دو گنجينه در ميانشان نيست.......

فرستنده:علي _درست كار
دوشنبه 14 ارديبهشت 1394


 زمــین لرزه ها زمین را می لرزانــند باد پــرده ها را یاد تو اما فقط قــلب مـــرا....

فرستنده:علي _درست كار
دوشنبه 14 ارديبهشت 1394


 مامور سرشماری: سلام. خوبی حاج خانم؟ تو خونه چند نفرید؟ شناسنامه هاشونو بیار برا سرشماری.. پیرزن لای در را بیشتر باز می کند. سر و گردنش را بیرون میدهد و به سر و ته کوچه نگاهی می اندازد.بعد با چشم پر از اشک میگه : این خونه رو بزار برا فردا سرشماری کن پسرم. میشه؟! مامور: مادر آخه چه فرقی داره.فردا هم مثل امروز.فردا کم و زیاد میشید؟ مادر: آره، شایدم شدیم.پسرم 31 ساله رفته برنگشته.شاید تا فردا بیاد بشیم 2 نفر... کلید خونشو داد به مغازه ی سرکوچه. مغازه دار میگفت :بیست و نه ساله هر وقت میره از خونه بیرون کلیدشو میده به من میگه شاید پسرم وقتی بر میگرده من نباشم کلید رو بده بره استراحت کنه،آخه تازه از راه رسیده خسته است بیست و نه ساله بچش توی کانال کمیل رفته و برنگشته... درود برآنهایی ک قامت راست کردند تا قامت ما خم نشود و به نفس افتادند تا ما از نفس نیوفتیم. .

فرستنده:علي _درست كار
يکشنبه 13 ارديبهشت 1394


 بزرگ شدیم و فهمیدیم كه دارو آبمیوه نبود! بزرگ شدیم و فهمیدیم چیزهایی ترسناك تر از تاریكی هم هست... بزرگ شدیم... به اندازه ای كه فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود! و پشت هر قدرت پدر یك بیماری نهفته... و این كه دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت و یا حتی برای عبور از پیج و خم های زندگی!!! خیلی بزرگ شدیم وقتی فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود غضبش عشق بود و تنبیه اش عشق... خیلی بزرگ شدیم وقتی فهمیدیم پشت لبخند پدر خمیدگی قامت اوست! عجیب دنیایی ست و عجیب تر از دنیا چیست و چه كوتاه ست عمر معذرت میخواهم فیثاغورس! پدر سخت ترین معادلات ست! معذرت میخواهم نیوتن! راز جاذبه، مادر است! معذرت میخواهم أدیسون! اولین چراغهای زندگی ما، پدرو مادر هستند...

[11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]  [< previous]  [Next >]

  © 2006 www.naryan.com | Taleghan, Naryan | SMS: 3000722001892

صفحه اولاخبارآموزشیاقتصادی |گالری |ناریان درجهانیادیارانتماس با مادرباره مانقشه سایت